پیامهای تسلیتی که برای درگذشت هادی مرزبان نوشته شد/ فانوسِ تماشاخانهها نیمسوز و اجراها همراه با سکوت

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، به نقل از روابط عمومی سازمانهاو نهادهای گوناگون، برای درگذشت هادی مرزبان، هنرمند پیشکسوت که صبح امروز یکشنبه دوم آذرماه فوت کرد پیامهای تسلیت متعددی نوشته شد. پیامهایی که از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
محمد مهدی احمدی، مشاور عالی وزیر و سرپرست معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
«درگذشت استاد هادی مرزبان، هنرمند پیشکسوت و از چهرههای ماندگار و اثرگذار تئاتر ایران، ضایعهای سنگین برای جامعه هنری و تمامی دوستداران فرهنگ و هنر این سرزمین است. استاد مرزبان، با سالها تلاش خستگیناپذیر بر صحنه، نه تنها اجراهای ماندگار و نقشآفرینیهای درخشانی از خود بر یادگار گذاشت، بلکه با منش والای انسانی و نگاه ژرف هنرمندانهاش، نسلی از هنرمندان جوان را پرورش داد تا چراغ تئاتر این سرزمین فروزان و روشن بماند. بیشک غیبت او بر صحنه تئاتر، خلائی دردناک است؛ اما میراث فکری، آثار ارزشمند و یاد روشنش در حافظه فرهنگی ایرانیان ماندگار خواهد ماند. اینجانب این مصیبت تلخ را به جامعه هنری کشور به ویژه هنرمندان هنرهای نمایشی، خانواده محترم آن استاد گرامی و تمامی شاگردان و دوستداران ایشان تسلیت عرض میکنم و برای روح بلندش آرامش ابدی مسئلت دارم.»
رضا مردانی، مدیرکل هنرهای نمایشی
«فقدان استاد بزرگوار هادی مرزبان، که با عمر گرانمایه خود نقشی مؤثر در ترویج و اعتلای هنر نمایش ایفا کرد، اندوهی ژرف برای خانواده تئاتر ایران است. او نه تنها هنرمندی توانا، بلکه الگویی ماندگار برای دوستداران نمایشهای ایرانی بود و بیتردید یاد و خاطرهاش در صحنههای تئاتر این مرزوبوم جاودانه خواهد ماند.»
سیدوحید فخرموسوی، دبیر چهلوچهارمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر
«دلداده صحنه و عاشق نمایشهای ایرانی، رفیق رادی، آسمانی شد. سوگ هنرمند فقید، استاد هادی مرزبان، مردی از تبار صحنههای سترگ تئاتر اصیل ایرانی که همچون رفیق دیرین و ماندگارش (اکبر رادی)، عاشق بیچون و چرای نمایشهای ایرانی بود، قلب تمامی هنرمندان و فعالان تئاتر ایران را به اندوهی بزرگ نشاند. هادی مرزبان، پیشکسوتی بزرگ و یاریرسان بیدریغ بود که سالها با نفس خود، جان تازه به تئاتر ایران بخشید و همواره در حمایت از این هنر مردمی و فرهنگساز، پیشقدم و دلسوز ماند. عشق او به نمایش ایرانی، آمیخته با شناخت عمیق روابط انسانی و جامعه بود. آثار و منش او در اذهان هنردوستانی که دل در گرو این هنر داشتند، همیشه مانا خواهد ماند. در فقدان این هنرمند بزرگ، برگزارکنندگان رویداد بینالمللی تئاتر فجر ضمن عرض تسلیت به خانواده محترم ایشان از خداوند منان برای روح پاک و بزرگ او، آرامشی ابدی و قرین رحمت واسعه الهی مسألت میکنند. استاد هادی مرزبان زنده است و یاد و نامش همواره بر صحنههای این سرزمین جاری خواهد ماند.»
سعید اسدی، مدیرعامل انجمن هنرهای نمایشی ایران
«کسی چه میداند که آخرین دیدار واقعا دیدار آخر یک دوست میتواند باشد. دیدار مردی که میخواست آخرین نمایش خود را روی صحنه ببرد و در هیاهوی این دنیای پر آشوب برای شریف روی صحنه ماندن مقاومت کند. او هادی مرزبانی بود که سالیان بسیار در نمایش ایران وفادار به نمایش ایرانی و نمایشنامهی ایرانی ماند و پایداری بر باور خود به فرهنگ و رسم ایرانی را در منش و روش خود زبانزد اهل هنر نمود. اکنون آن مرد خوشمنش و خوشپوش و خوشمشرب تئاتر ما رفته است، ولی آنچه که از او به جای مانده، استوار ماندن بر باور ایرانی به فرهنگ بزرگمان و انگشت اشارهی او به آیندهای است که نباید از فرهنگمداری و انسانباوری در هنر ملیمان خالی بماند. حضور گرم او در زبان شیرین و حلاوت رفتارش تسلی بخش ما در فقدان دردناکش خواهد بود. از طرف انجمن هنرهای نمایشی ایران درگذشت این هنرمند عزیز را به همسر گرانقدر، بستگان عزیز و هنرمندان شریف تئاتر ایران تسلیت میگویم.»
محمد الهیاری فومنی، مدیرعامل بنیاد رودکی
«خبر درگذشت هنرمند ارجمند نویسنده، بازیگر و کارگردان پیشکسوت تئاتر ایران، استاد هادی مرزبان باعث تاسف و اندوه گردید. او سالها با اجرای آثار ارزشمند خود بر صحنه باشکوه تالار وحدت، بر غنای فرهنگی و هنری این سرزمین افزود و نامش را در تاریخ تئاتر ایران ماندگار ساخت. خاموشی او فقدانی سنگین برای هنرهای نمایشی است، اما میراث درخشانش همچنان الهامبخش خواهد ماند. اینجانب این مصیبت بزرگ را به خانواده محترم آن استاد فقید، جامعه فرهنگ و هنر کشور و تمام مخاطبان و دوستداران آثار ارزشمندش تسلیت میگویم و از درگاه حضرت حق برای او آرامش ابدی و برای بازماندگان صبر و شکیبایی مسئلت دارم.»
اعضای هیأتمدیره انجمن هنرهای نمایشی سراسر کشور
«نفسمان را حبس میکنیم، ساعتِ مغزمان را نگه میداریم، میخواهیم برگردیم به دیروز، به دیروزها… تا غروب را در تهران گز میکنیم، مرکزی میرویم، انجمنی، موزهای تا غروب، تا سنگلج، تا هادی مرزبان، سنگلج، نفسگاهِ آثار رادی، به شور و شیداییِ ایرج راد، فرزانه کابلی و پرسه در دنیای نمایش ایرانی… «پلکان»، «آهسته با گل سرخ»، «هاملت با سالاد فصل»، «شب روی سنگفرش خیس»، «باغ شبنمای ما» و… نام مرزبان بلیتِ سفرمان به تهران بود، مردی پر از عشق، پر از دانایی، پر از ایران، پر از شناختِ درام. نفسمان را حبس میکنیم، گوشهایمان را میگیریم، چشمهایمان را میبندیم، تا نبینیم روبانِ سیاه کنار عکس هادی مرزبان را. تا نشنویم سوگواری شخصیتهای غریب و یتیمشدهی آثار اکبر رادی را. تئاتر ایران مرزبانِ تئاتر ایرانی را از دست داد، و این فقدانی است سخت. حضور ایشان در استانها همیشه اثربخش بود، هر کلام و نسخه و نکتهاش مشقِ راه بود و تا که هست، تارکِ دلمان خواهد ماند. انجمن هنرهای نمایشی استانها به هجران و سوگ آن استاد بزرگ، فانوسِ تماشاخانههایش را نیمسوز و اجراهایشان را با سکوت همراه میکند تا شاید ادای دینی باشد به همهی بزرگیِ ایشان. استاد هادی مرزبان هفتخوانِ هنر و معرفت و عشق را طی کرد و به قله رسید، راهی که ریاضت میخواهد و صبوری. هر که در عشق سر از قله برآرد هنر است/ همه تا دامنهی کوه تحمل دارند. یادش گرامی، روحش شاد.»
کورش سلیمانی، رئیس مجموعه تئاتر شهر
«آه! آقای مرزبان عزیز…
هادی مرزبان عاشق تئاتر بود. یک عاشق به تمام معنی. تلاشهای ایشان در تئاتر ایران در جایگاههای مختلف، استاد، کارگردان، بازیگر و… در کنار مهربانی و تشخّص و ادبشان، هرگز از خاطر ما نخواهد رفت. اجرای دهها نمایش در دهههای گذشته یادگاری ارزشمند از ایشان برای فرهنگ و هنر ماست. در تماس بودیم و شنیدم و دیدم که امسال هم تا چه حدّ پیگیر اجرای «پریزاد» آخرین اثر تمرین شدهشان بودند، حتی تا روزهای بستری شدن در آیسییو … اما چه میتوان کرد که به قول خیام نیشابوری:
چون عمر به سر رسد چه شیرین و چه تلخ/ پیمانه چو پر شود چه بغداد و چه بلخ
یاد هادی مرزبان گرامی و روانشان شاد و قرین رحمت الهی… تسلیت به خانم فرزانه کابلی همسر و یار همیشه همراه ایشان؛ دختر گرامی و مهدی عبادتی عزیز و سایر دوستان و بستگان و تسلیت به همکاران تئاتری و مردم هنردوست ایران … دریغ … دریغ …
یک خاطره:
پاییز سال هفتادوشش، که به دانشگاه تهران و به رشته تئاتر آمدم، شنیدم که هادی مرزبانِ عزیز «آمیزقلمدون» نمایشنامهی تازهی اکبر رادی را میخواهد کارگردانی کند. تابستان همان سال، ایشان داور جشنواره تئاتر استانی کرمانشاه بودند که من در نمایشی در آن جشنواره بازی داشتم و ایشان مرا میشناختند. برای من تنها زاویهی ورودم به تئاتر حرفهای همکاری در پشت صحنه «آمیزقلمدون» بود. یک صبح بارانی پاییزی به تئاتر شهر آمدم و با اجازه از نگهبانی پلهها را پایین رفتم و از راهروها خودم را به پشت چارسو رساندم. صدای بازیگران و کارگردان از پشت در میآمد. ساعتی با شوق و امید، صبر کردم تا زمان استراحت شد. در زدم و ایشان آمدند، شناختند و من درخواستم را برای یادگیری و یاری مطرح کردم. با مهربانی پذیرفتند و من به بزرگترین آرزوی خود رسیدم. در تمام روزهای تمرین در کنار تهیه چای (که گاهی از عمو اسکندر و گاهی از کافهی پارک دانشجو باید تهیه میکردم و در زیر باران و طی مسافتی به چارسو میرساندم و حالا از شیرینترین خاطرات من است) و آمادهسازی محل تمرین و سوفله کردن متن برای ایرج راد و خانم کابلی و دیگر بازیگران و انجام کارهای مرتبط دیگر، آرام گوشهای مینشستم و از هادی مرزبان اتوریته و تسلط در مدیریت گروه و توجه به جزییات در کارگردانی را میآموختم… آن کار تمام شد و پوستر «آمیزقلمدون» یه عنوان سند افتخارِ من تا مدتها بر دیوار اتاقم در کوی دانشگاه بود… در تمام سالهای بعد دوستی شاگرد و استادی ما با مهر ادامه یافت اما نشد و نشد که همکاری دوبارهای داشته باشیم… یادتان تا همیشه در خاطر گرامیست، خداحافظ! آقای مرزبان باشخصیت، عزیز و مهربان…»
۲۴۲۲۴۲


